تحلیل بازار از دیدگاه یک چارتیست

قبل از هر چیز شاید لازم باشه کمی راجب چارتیست صحبت کنیم. چارتیست به چه کسی گفته میشه؟ در واقع زمانی که تحلیل تکنیکال را یاد میگیریم یعنی با استفاده از متد ها و ابزار های علم تکنیکال به بررسی بازار می پردازیم ، بعنوان یک چارتیست تحلیل خود را بر روی چارت تکنیکال پیاده سازی میکنیم. پس منظورمون از چارتیست هر کسی است که با استفاده از نمودار قیمت و ابزار و امکانات به تجزیه و تحلیل کندل ها در انواع تایم فریم می پردازد .

عموما معامله گران تکنیکال اهدافی را برای معاملات روزانه  خود تعریف می کنند. برای تحقق این اهداف اکثر مواقع از تکنیک ها و استراتژی های رایج استفاده میکنند. مثلا بر اساس روند بازار ، نقاط حمایت و مقاومت ، کف و سقف کانال ، الگوهای هارمونیک ، اندیکاتور ها و … ترید های روزانه خود را انجام می دهند. اغلب تریدر ها معتقدند که همه چیز در قیمت نهفته است و تحلیل قیمت را تقریبا همه چیز می دانند. این نوع نگاه باعث شده تا معامله گران صرفا شواهد و محاسبات بدست آمده بازار را دنبال کنند. 

ذهنیت معامله گری

من تنها عقایدم را در این موضوع بیان میکنم. بعد از سالها ترید کردن و تجربه ضرر و زیان های بسیار به این اطمینان رسیدم که هیچ الگویی در چارت قیمتی عامل موفقیت من نخواهد شد یا بهتر بگویم هیچ اندیکاتوری رمز موفقیت معامله من نیست.

بازار موجودیست کاملا احساسی و تحلیل های معامله گران را نمی توان با قوانین ثابت تعریف و پیش بینی کرد. مدتها به نبض بازار گوش کردم و همچنان در حال یادگیری و توسعه ذهنیت خودم از بازار هستم. تخمین زدن قیمت در هر زوج ارز یا سهامی در واقع بر اساس قوانین ثابت تکنیکال بسیار ریسک معاملات روزانه را افزایش می دهد و وقتی درصد ریسک افزایش داشته باشد قطعا خواه یا ناخواه در خطر “احساسات” قرار میگیریم. من نمی گویم که راهی برای کنترل کامل احساسات و کلیدی برای ترید های تماما پر سود پیدا کردم ، فقط با چشم بازتر به واقعیات بازار نگاه میکنم. 

دنبال کردن الگو های قیمتی

ذهن انسان در درک ناخودآگاه الگو ها بسیار خوب عمل میکند و احساسات ما را در برابر تغییرات قیمت و پیش بینی حرکت های آتی قلقلک می دهد. اما به مرور با پیاده سازی تاکتیک های مختلف ، استراتژی های تکنیکی بر روی ارزهای گوناگون در تقریبا تمامی تایم فریم های موجود بازار ذهن ما خسته تر و ناامید تر از قبل می شود. به نوعی این حجم از اطلاعات و سیگنال ها در یک لحظه و کندل های گذشته ذهن ما را گیج می کند. سعی داریم با قوانین ثابتی که از تحلیل تکنیکال یاد گرفتیم همه چیز را توجیح کنیم و تمامی سوالات ذهنی خود را پاسخ دهیم. در حقیقت پس از مدتی ، تحلیل ناخودآگاه شما با تحلیل عینی شما متفاوت است. در همین نقطه اگر بین فکر و احساس تضادی رخ دهد قدرت ما برای معامله کاهش می یابد. 

فایده دنبال کردن اصول تکنیکال معامله گری

منظور من از اصول معامله گری در این مطلب همان اصول منطقی و مشهود در تحلیل تکنیکال است. بعنوان مثال نقاط حمایت و مقاومت ، آیا این اصول هیچ کمیکی نمیکنند ؟ قطعا من چنین چیزی را نگفتم ! صحبت این است که از یک جایی به بعد صرفا بر اساس حمایت و مقاومت ترید نکردم . چرا ؟ پاسخ من به کاربردی بودن این اصول این است که قطعا اطلاعاتی که در چارت قیمت می بینیم حاوی نکات مهم و کاربردی است. اما هیچگاه قطعی نیست! صرفا به دلیل اینکه در یک نقطه حمایت وجود دارد وارد پزیشن نمی شوم قطعا در آن محدوده رفتار معامله گران بسیار مهم است و بدنیال تجزیه تحلیل الگوی رفتاری بازیگران بازار خواهم بود. و باید اضافه کنم که چارت قیمت گاهی بصورت واضح این رفتار ها را نمایش می دهد و گاهی کمی نیاز به دقت در اتفاقات اخیر و حرکت های پیش آمده هست تا بهتر رفتار تریدر های فعال بازار را درک کنیم.

در واقع قوانین ثابت باعث ترسیم یک مدل عینی بهتر در ذهن شما می شود اما دلیل بر سودآور بودن معامله شما نیست. همانگونه که از یک آدم احساسی توقع هر رفتاری را در لحظه داریم از بازار هم باید هر توقعی داشت ، تنها سعی کنید با ذهنیت خودتان راحت باشید و به احساس درونی خود اعتماد کنید.

ذهنیت معامله گری

از چه می ترسید ؟

سوالی که از خودم هم می پرسم ! وقتی می دانید قوانین تکنیکال عملکرد قیمت را در بازار تعریف نمی کنند چرا در آنها بدنبال عینیت می گردید ؟ با خود می گوییم این قوانین نتایجی را برای ما مشخص می سازند … خب سپس به دنبال قوانینی برای نقض پیش بینی های بدست آمده هستیم. پس از بررسی بیشتر میفهمیم که در مواردی ممکن است پیش بینی ما رخ ندهد … سپس توجیحات بیشتری برای نقض همان ضد و نقیض های بدست آمده می یابیم! می بینید ؟ به همه چیز شک داریم ! از ترس اینکه اشتباه نکنیم یا وارد معامله نمی شویم یا با کوچکترین تحریکی از معامله با اندک سود یا اندک زیان خارج می شویم !

تعداد ترید های ما در روز زیاد بوده … شاید درصد زیادی در معاملات زیان نکرده باشیم اما آنقدر برای باز و بسته کردن پزیشن در صرافی کارمزد یا کمیشن پرداخت کردیم که عملا شاید درصدی از سرمایه اولیه را از دست داده ایم! 

برای هر تحلیلی در بازار استثنایی وجود دارد و جالب است که این استثنا ها هم تغییر می کنند ! آیا همچنان اصرار دارید بر اساس قوانین عینی ترید کنید ؟

بهتر است کار کردن در شرایط عدم اطمینان را بپذیریم چون این ماهیت بازار است .

تعصب های تغییر ناپذیر

مسلما این خطر وجود دارد که ذهنیت ممکن است بر اساس تحلیل اشتباه از بازار شکل گرفته باشد ، پس بر پایه تعصب های خود ترید نکنید. اگر ذهن شما نسبت به جهت خاصی در بازار تعصب داشته باشد و آن جهت بر خلاف روند واقعی بازار باشدنتیجه آن شکستی ملالت بار خواهد بود.

زمانی که با پیش فرض ذهنی و تعصب خود تحلیل می کنید فرصت های معاملاتی و سیگنال های زیادی پیدا خواهید کرد که تعصب و پیشفرض شما را تایید می کنند و در لحظه حتی عالی بنظر می رسند ، اما پس از معامله که دقت میکنید دلیل شکست شما همان تعصبی بوده که تحت تاثیر آن تمایلی به تغییر ذهنیت خود نداشتید.  اگر در میانه راه یک معامله در بازار ، نتایج با انتظارات شما هماهنگ نبود از بازار خارج شده و هماهنگی معامله خود را با جریان سفارشات بازار مشخص کنید.

ذهنیت تریدر

ذهنیت را در آغوش گرفته و بگذارید بازار برای شما مسیر و حرکت را مشخص سازد